Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-25@11:41:33 GMT

وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی

تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۸۶۳۴

وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی

این روز‌ها که همزمان با چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بحث وکالت دادن برخی از اینجا رانده‌ها و از آنجا مانده‌ها به ربع پهلوی برای نمایندگی جریان براندازی مطرح شده، نه‌فقط تعداد اندک رای‌دهندگان به کمپین «من وکالت می‌دهم» با وجود در اختیار داشتن لشکر ربات‌ها، این حرکت را به سوژه طنز محافل سیاسی و رسانه‌ای تبدیل کرده بلکه اساساً انتخاب فردی که نماد سلطنت و دیکتاتوری محسوب می‌شود، برای نمایندگی جریانی که داعیه دموکراسی دارد، پیشاپیش مُهر شکست را بر پیشانی این کمپین ثبت کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«من وکالت می‌دهم»؛ کمپینی که از ابتدا شکست خورده بود

اما از همه این‌ها گذشته، وکالت دادن به فردی که پدر و پدربزرگش، سلطان وکالت دادن‌های آنچنانی به دشمنان و بدخواهان ایران بودند، طنز تلخ روزگار است؛ از وکالت برای شوهر دادن بحرین، دودستی تقدیم کردن کوه آرارات کوچک به ترکیه و واگذاری ناامیدکننده دشت ناامید به افغانستان برای خوشایند اربابان انگلیسی گرفته تا سند زدن حوزه نظامی ایران به نام یانکی‌ها با وکالت تام دادن به مستشاران آمریکایی. اسناد تاریخی به جای خود، خوشبختانه شاهدان این وکالت آخری، همچنان حی و حاضرند و می‌توانند راوی این فقره از خیانت‌های رژیم پهلوی باشند. اگر شما هم مشتاقید از کم و کیف وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی مطلع شوید، با ما در مرور اجمالی خاطرات پیشکسوتان نیروی هوایی از روز‌های تحقیرآمیز خدمت در ارتش زیر سایه سنگین درجه‌داران آمریکایی همراه باشید.

پای مستشاران آمریکایی از کی به ایران باز شد؟

قبل از ورق زدن دفتر خاطرات قهرمانان پرافتخار ایران، بد نیست سرکی بکشیم به متون تاریخی و ببینیم از کی پای مستشاران آمریکایی به خاک کشورمان و تشکیلات نظامی ایران باز شد. یک گشت و گذار سریع در تاریخ معاصر، نشان می‌دهد تبعید رضاخان به جزیره موریس و انتخاب فرزندش به جای او در شهریور ۱۳۲۰، سرآغاز قدرت گرفتن آمریکایی‌ها در دربار ایران بود.

عکسی منتسب به ورود یکی از اولین گروه‌های مستشاران آمریکایی به ایران

آمار‌های ثبت شده در روزنامه‌های ایران گواهی می‌دهد نفوذ آمریکایی‌ها در ارکان حکومت ایران ازجمله سیستم نظامی و ارتش آنقدر سریع بود که تعداد مستشاران آمریکایی در ایران تا سال ۱۳۳۸ به ۱۲۰۰ نفر رسید. رشد قارچ‌گونه نظامیان آمریکایی در کشورمان به همین ترتیب ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۵۰ به ۱۶ هزار نفر و در سال ۱۳۵۴ به ۲۴ هزار نفر افزایش پیدا کرد! به گفته محققان، سال ۱۳۵۲ را باید نقطه اوج این جریان دانست چراکه روند ورود مستشاران آمریکایی به ایران در این مقطع شتاب گرفت تا آنجا که تعداد این درجه‌داران آمریکایی تا پیش از پیروزی انقلاب به ۳۵ هزار نفر رسید؛ یعنی چیزی حدود ۳ تا ۴ لشکر!

 

با اجازه جناب مستشار، به ژاندارمری سلاح بدهید!

اما سرِ نخ این افزایش ناگهانی در جمعیت مستشاران آمریکایی را که بگیریم، به حضور یک چهره شناخته‌شده در ایران می‌رسیم؛ «ریچارد هُلمز». او که به مدت ۷ سال ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را برعهده داشت، در فروردین سال ۱۳۵۲ سفیر آمریکا در ایران شد. جالب است بدانید برادر هلمز در سوییس، همکلاسی محمدرضا پهلوی بود. خلاصه شروع فعالیت رییس سابق سیا در ایران، همان و صعودی شدن تعداد مستشاران آمریکایی در ایران، همان.

درباره میزان وابستگی ارتش رژیم پهلوی به آمریکایی‌ها، یکی از افسران ارتش روایت قابل تاملی دارد. او می‌گوید: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در یکی از پادگان‌های ارتش نامه‌ای از ژاندارمری مشاهده کردم که در آن از ارتش درخواست شده بود ۵ عدد خمپاره به ژاندارمری واگذار شود. نکته مهم اینکه در ذیل این نامه پاراف شده بود که "در صورت موافقت مستشار نظامی (افسر آمریکایی)، خمپاره‌ها به ژاندارمری تحویل داده شود"!»

جمعی از مستشاران آمریکایی در ایران

حقوق مستشاران از جیب مردم ایران پرداخت می‌شد!

برای اینکه بیشتر به ابعاد حضور مستشاران آمریکایی در ایران پی ببریم، خوب است به صحبت‌های «قاسم تبریزی»، پژوهشگر تاریخ معاصر رجوع کنیم. او در این باره می‌گوید: «مستشاران نه‌فقط در حوزه نظامی بلکه در تمامی ارکان کشورمان حضور داشتند؛ از سازمان بودجه و بخش کشاورزی تا سیستم آموزشی و... برخی از مستشاران با خانواده‌هایشان در ایران حضور داشتند که تعدادشان در مجموع چیزی حدود ۶۰، ۷۰ هزار نفر برآورد می‌شود. نکته مهم این است که حقوق مستشاران توسط ایران و از محل بودجه مردم پرداخت می‌شد و هزینه آن‌ها در سال ۱۳۵۶ بیش از هزینه پرسنل نظامی ارتش ایران بود!» بد نیست بدانید بنابر قولی، هزینه مستشاران آمریکایی در سال ۵۶، بالغ بر ۱۷۰ میلیارد ریال بود!

ژنرال گاست، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران

این محقق در ادامه با اشاره به قواعد استخدام مستشار خارجی در عرف بین­ الملل، اضافه می‌کند: «براساس قرارداد وین، هر کشوری برای تغییر و تحول و به دست آوردن تخصص می‌تواند مستشار استخدام کند. طبق این قرارداد، یک دولت می‌تواند به‌طور مثال اعلام کند که "ما در حوزه کشاورزی به یک یا چند متخصص خاک‌شناسی برای مدت دو سال و با این حقوق نیاز داریم، به‌شرط اینکه دانش و تجربیات خود را به متخصصان ما منتقل کند. "، اما آمریکایی‌ها درخصوص ایران طبق این قرارداد عمل نکردند. ژنرال «گاست»، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران بود. او انتخاب می‌کرد چه‌کسانی و با چه تخصصی به ایران بیایند. ایران تنها موظف بود حقوق آن‌ها را پرداخت کند و هیچ حق انتخابی نداشت.

 

در عمل هم، مستشاران در ارتش ایران و در هر سازمان و وزارتخانه‌ای، برنامه‌ریز بودند. نیاز‌ها را نه دولت ایران بلکه مستشاران ارزیابی می‌کردند. یعنی برخلاف اینکه مستشاران باید در سطح تاکتیکی نقش داشته باشند و کمک کنند، در ایران مستشاران آمریکایی در سطح راهبردی نیز اظهارنظر می‌کردند. نهایت ذلت در دوران حسنعلی منصور رقم خورد که لایحه کاپیتولاسیون به تصویب رسید. لایحه‌ای که طبق آن، آمریکایی‌ها در کشور ایران امنیت و مصونیت کامل داشتند...»

آمریکایی‌ها می‌گفتند اجازه ندارید به تجهیزات هواپیما دست بزنید!

اما اگر می‌خواهیم درک درستی از تأثیر حضور مستشاران آمریکایی در ارکان نظامی ایران داشته باشیم، باید به سراغ مردانی برویم که خوانده‌ها و شنیده‌های تاریخ‌نویسان را دیده‌اند. امیر سرتیپ خلبان «سید اسماعیل موسوی» که در رژیم پهلوی عهده‌دار مسئولیت پایگاه‌های دزفول، بوشهر و تبریز بود، یکی از همین قهرمانان است. او که بعد از طی دوره‌های آموزش خلبانی در نیروی هوایی، برای دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا رفت و به‌عنوان یک نیروی متخصص به کشور بازگشت، درباره چگونگی حضور مستشاران آمریکایی در نیروی هوایی دوران پهلوی اینطور می‌گوید: «مستشاران آمریکایی اصولاً در بحث مدیریت کلان ارتش ایران کار می‌کردند و در گردان‌های پروازی هم بودند.

درخصوص بحث‌های مستشاری، آن‌ها در قالب قرارداد‌هایی که می‌نوشتند، تعیین می‌کردند که مثلاً در بحث فنی، ما در چه حدودی حق داریم ورود کنیم. در این زمینه، ما ۳ رده داریم؛ خط، پایگاه و دپو. در خط پروازی، رفع اشکالات سطحی هواپیما مثل پنجره و مخزن بنزین انجام می‌شود. تعمیرات یک رده بالاتر باید در سطح پایگاه انجام شود که مثلاً موتور هواپیما را پیاده می‌کنند و به جایش برمی‌گردانند. رده سوم تعمیرات هم باید در دپو بررسی شود. در قراردادهایشان می‌گفتند بقیه قطعات باید به کارخانه برود و اجازه تعمیر نیست.

آموزش افسران نیروی هوایی توسط مستشار آمریکایی بدون کار عملی!

یک قطعه‌ای در هواپیما وجود دارد به نام "CADC" که عبارت است از مرکز کامپیوتر‌های کل سیستم‌های هواپیما. مستشاران آمریکایی می‌گفتند: «طبق قرارداد، نباید به این دست بزنید. این را باید بفرستید آمریکا.» مستشاران بیشتر باید‌ها و نباید‌های قرارداد‌ها را نظارت می‌کردند و بر همین اساس، بسیاری از قطعات هواپیما بدون باز شدن به ستادی در مهرآباد می‌رفت و به آمریکا فرستاده می‌شد و بلافاصله قطعات جایگزین برمی‌گشت!»

بیگانگان رفتند، باور کردیم خودمان می‌توانیم

خب با این اوصاف، حتماً این سئوال پیش می‌آید که نیروی هوایی بعد از پیروزی انقلاب، چطور نیاز‌های فنی خود را رفع و رجوع کرد؟ امیر سرتیپ موسوی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مسئولیت‌های مهمی ازجمله معاونت عملیات نیروی هوایی و معاونت عملیات و بازرسی پدافند غیرعامل خدمت کرده، در جواب می‌گوید: «در آستانه انقلاب و در زمان نخست‌وزیری بختیار، آمریکایی‌ها قرارداد‌های ما را یک طرفه لغو کردند. به این ترتیب، نه‌تن‌ها دارایی‌هایمان از دستمان رفت بلکه بدهکار هم شدیم. خب، چون قراردادهایمان با آمریکا فسخ شده بود، شرایطی ایجاد شد که باید خودمان تعمیرات را انجام می‌دادیم. دست به کار شدیم و توانستیم. آنجا به همه ثابت شد که اساساً از ابتدا هم ما خودمان می‌توانستیم قطعات آسیب‌دیده هواپیما را تعمیر کنیم، اما آمریکایی‌ها اجازه دست زدن به آن‌ها را به ما نمی‌دادند.»

ستوان آمریکایی، انگشت ما را می‌گرفت و می‌گذاشت روی دکمه شلیک موشک!

با مرور صحبت‌های موسپیدان ارتش که با وجود شایستگی‌های تخصصی‌شان، به دلیل سیطره آمریکایی‌ها بر تشکیلات نظامی ایران، هرگز فرصت عرض اندام و اثبات توانمندی‌هایشان را در رژیم پهلوی پیدا نکردند، کم‌کم پاسخ یک سئوال همیشگی، آشکار می‌شود. اینکه چه عاملی باعث شد نیرو‌های نظامی که اصلی‌ترین پشتوانه رژیم پهلوی بودند، در جریان مبارزات انقلاب به حکومت پشت کردند و به صف مردم ملحق شدند؟ یکی از بهترین پاسخ‌ها برای این سئوال را می‌توانیم در مرور خاطرات سرهنگ دکتر «خسرو جهانی»، افسر بازنشسته پدافند هوایی پیدا کنیم؛ آنجا که می‌گوید: «بس که ما را نادیده می‌گرفتند! در دوره پهلوی، ارتش ما، به‌صورت مستشاری اداره می‌شد. یعنی چه؟ یعنی به امثال من که تحصیلکرده علوم نظامی بودیم، اجازه نمی‌دادند اقدامات عملیاتی، اجرایی و لجستیکی را انجام دهیم، چون در حکومت پهلوی ۵۱ هزار مستشار نظامی از کشور‌های غربی به‌ویژه آمریکا به ایران آمده‌بودند و تمام امور اجرایی را در دست داشتند.

یکی از خلبانان ایرانی در کنار معلم پروازش در دوره آموزشی در آمریکا

خود من، بعد از استخدام در رسته پدافند هوایی و قسمت رادار، برای گذراندن دوره تخصصی موشک «هاگ» به آمریکا اعزام شدم و بعد از ۸ ماه شرکت در دوره‌های آموزشی دانشگاه «فورد بلیس» تگزاس، به‌عنوان شاگرد اول در زمینه ۲ تخصص تاپ عرصه پدافند فارغ‌التحصیل شدم. وقتی به ایران برگشتم، همه وجودم پر از انگیزه بود، چون مجهز به مهارت و تخصصی شده بودم که به کمک آن می‌توانستم هر هواپیمای متجاوزی را که در آسمان کشورم پیدا می‌شد، با موشک هدف قرار دهم. اما هرگز چنین فرصتی به امثال من داده نشد. شاید بپرسید چرا؟ چون وقتی یک سیستم موشکی از آمریکا خریداری می‌شد، ستوان‌های آمریکایی هم برای نصب و راه‌اندازی آن دستگاه به ایران می‌آمدند. نوبت به آزمون عملی برای شلیک موشک هم که می‌رسید، ستوان آمریکایی در اتاق کنترل و عملیات، انگشت ما را می‌گرفت، می‌گذاشت روی دکمه و برای شلیک فشار می‌داد! یعنی حتی اجازه نمی‌داد ما خودمان شلیک کنیم! و به همین سادگی به ما القا می‌کرد: "شما نمی‌توانید. "

خب، وقتی انسان احساس کند با وجود تمام استعداد‌ها و توانمندی‌هایش، باز هم او را نادیده می‌گیرند، اجنبی را به او ترجیح می‌دهند و به او فرصت خدمت به کشورش را نمی‌دهند، کاسه صبرش لبریز می‌شود...»

مقام‌های سفارت و ژنرال‌های ارشد گروه‌های مستشاری آمریکا

آمریکایی‌ها گفتند: «یک ماه دیگر التماس می‌کنید برگردیم»؛ ۴۴ سال است منتظرند...

انقلاب اسلامی مردم ایران که پیروز شد اما، ورق برگشت. بعد از عمری آرزو برای ایستادن روی پای خود و بی‌نیاز شدن از بیگانگان، حالا آقای خودمان شده بودیم. اینطور بود که از نانوا و کارگر و کارمند تا افسر و درجه‌دار ارتشی، همه فهمیده بودند از این به بعد، هر گلی بزنند، به سر خود زده‌اند. پس پاشنه‌های همتشان را ورکشیدند برای کار و تلاش. برای ارتشی‌هایی که حدود نیم قرن زیر سایه نظامیان خارجی به استضعاف کشیده شده بودند، وضعیت جدید کمی نگران‌کننده بود. در خاطرات جناب سرهنگ، بیم و امید‌های مقطع پس از پیروزی انقلاب، به خوبی به تصویر کشیده شده است: «انقلاب که پیروز شد، امام خمینی دستور دادند آن چند ۵۱ هزار مستشار نظامی آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی به کشور‌های خودشان برگردند.

راستش را بخواهید، از نظر ما اتفاق وحشتناکی بود! می‌دانید چرا؟ چون تا آن موقع، آن مستشاران خارجی به ما اجازه نداده‌بودند هیچ‌گونه کار عملیاتی انجام دهیم. تمام فعالیت‌های تعمیر و نگهداری و قطعه‌رسانی در نیرو‌های مسلح ما توسط خودشان انجام می‌شد. آن‌ها اینطور به ما باورانده بودند که اگر نباشند، هیچ‌کاری از ما برنمی‌آید. یک افسر معمولی آن‌ها، سردار‌ها و تیمسار‌های ما را به هیچ می‌انگاشت. حتی یک درجه‌دار معمولی آمریکایی، به فرمانده پایگاه ما ارجحیت داشت و چند برابر نیرو‌های خبره ما حقوق می‌گرفت.

خلاصه بعد از دستور امام، مستشاران آمریکایی با غرور و اطمینان خاصی به ما گفتند: "ما می‌رویم، اما یک ماه دیگر، وقتی زیر بار کار‌های عملیاتی درمانده شدید، دوباره از ما می‌خواهید برگردیم. " این حرف، یک احساس رعب و وحشتی در ما ایجاد کرد، اما به مدد نَفَس الهی امام خمینی، خودمان را باور کردیم و روی پای خودمان ایستادیم و هرگز به هیچ نیروی خارجی نیاز پیدا نکردیم. حالا به جای آن ۵۱ هزار مستشار نظامی خارجی، بیش از ۵۰ هزار متخصص و دانشجوی علوم نظامی داریم که در اتاق‌های فکر و سایت‌های موشکی مشغول طراحی و تولید و نوآوری‌اند.

من بپرسید، قیاس تجهیزات و اقتدار امروز نیرو‌های مسلح ما با قبل از انقلاب، اساساً گناه است! امروز، قرارگاه‌های پدافندی ما با تکیه بر سیستم‌ها و تجهیزات تجهیزات پیشرفته‌ای که خالقش، نیرو‌های زبده ارتش و سپاه و دانشگاهیان متخصص هستند، نه‌فقط آسمان ایران بلکه تمام آسمان منطقه را با قدرت زیرنظر دارند. همان موشکی را که در زمان جنگ به بهای میلیارد‌ها تومان به ما ندادند، نیرو‌های خبره ما به وفور ساخته و حتی کیفیت و بُرد آن را هم ارتقا داده‌اند. واقعیت این است که ما اگر یک دهم تجهیزات نظامی را که الان داریم، اگر در اول انقلاب داشتیم، یقین بدانید صدام به کشور ما حمله نمی‌کرد یا حملاتش کارگر نمی‌افتاد و ادامه پیدا نمی‌کرد. اما متاسفانه ما حتی سیم خاردار و گونی برای سنگر درست کردن نداشتیم! اما در جمهوری اسلامی، همه آن نداشتن‌ها را که تهدید بود، به فرصت تبدیل کردیم.»

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: رژیم پهلوی آمریکا مستشاران آمریکایی در ایران پیروزی انقلاب آمریکایی ها انقلاب اسلامی مستشار نظامی نظامی ایران نیروی هوایی رژیم پهلوی هزار نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۸۶۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شکست پنجه عقاب در صحرای طبس

امروز پنجم اردیبهشت در تقویم ایرانیان سالروز شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس که سال ۱۳۵۹ هجری شمسی روی داد و رسوایی بزرگ سران کاخ سفید را در پی داشت.

واقعه طبس که از آن به عنوان قدرت امداد الهی نیز یاد می‌شود، شکست جدی برای سیاست خارجی آمریکا بود و حقانیت ایران اسلامی را برای جهانیان اثبات کرد.

زمانی که قشر‌های مختلف مردم ایران از اقدامات جاسوسی آمریکا در سفارتخانه این کشور در تهران آگاهی یافتند، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره)، سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و اعضای آن را گروگان گرفتند. این اقدام از سوی امام خمینی (ره) مورد تایید قرار گرفت و ایشان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را «انقلاب دوم» نامیدند.

دولت «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا همه تلاش خود را برای آزادی کارکنان سفارت به کار بست و هنگامی که از انواع تهدید‌ها و تحریم‌ها نتیجه‌ای نگرفتند، طرح تجاوز نظامی به خاک ایران را در دستور کار قرار دادند و سرانجام گروه ۱۳۲ نفره از نیرو‌های ویژه ارتش این کشور با عنوان «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگان‌ها تشکیل شد تا در یک حمله غافلگیرانه، گروگان‌ها را آزاد کنند.

البته هدف دیگر و نیت شوم آمریکایی‌ها ضربه به انقلاب نوپای مردم ایران بود و طبق اسناد موجود طرح پایانی شامل حمله به مراکز اقتصادی و اماکن شخصیت‌های موثر و کلیدی و در نهایت کودتا با همکاری عوامل لیبرال، ضد انقلاب و جاسوسان داخل در دستور کار قرار گرفت تا در نهایت رئیس جمهور وقت آمریکا در نطقی، سقوط نهضت اسلامی را اعلام کند!

رستاخیز شن‌ها در نیمه شب

وقتی هفت فروند هواپیمای غول پیکر c-۱۳۰ و هشت فروند بالگرد نظامی وارد حریم هوایی ایران شدند، آنچه نیرو‌های آموزش دیده آمریکا پیش بینی نکرده بودند طوفان شن بود که آنان را در وسیع‌ترین بیابان ایران زمین‌گیر کرد.

براساس اسناد موجود هواپیما‌ها و بالگرد‌های نظامی مجهز آمریکا در عملیات موسوم به «پنجه عقاب» شب پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۵ آوریل ۱۹۸۰ میلادی) از نقاط کور راداری وارد ایران شدند، اما همان ابتدا یکی از بالگرد‌ها در ۱۲۰ کیلومتری شهر راور دچار نقص فنی و مجبور به فرود شد. سرنشینان آن به بالگرد دیگری منتقل شدند و پس از طی مسافتی و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیک این بالگرد نیز از کار افتاد ولی توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.

هواپیما‌های سی - ۱۳۰ و بالگرد‌های نظامی در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند تا از این مکان بیابانی عملیات خود را آغاز کنند، اما در حال سوخت‌گیری بالگرد‌ها برای اجرای مرحله بعدی عملیات، یکی دیگر از آنها دچار نقص فنی شد و با از کار افتادن آن، همه برنامه‌های آمریکایی‌ها به هم ریخت، زیرا با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به ۶ بالگرد نیاز داشتند.

این اتفاقات به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید گزارش شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقب‌نشینی را صادر کرد، اما نظامیان آمریکایی در طوفان شن گرفتار شده بودند. هواپیما‌ها و بالگرد‌ها در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند که یک هواپیما و یک فروند بالگرد با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند.

در نتیجه اجرای طرح با هماهنگی کارتر متوقف شد و آمریکایی‌ها از بیم آنکه همگی در طوفان شن نابود یا اسیر شوند از فرصت شب استفاده و فرار کردند. آنان طوری برای فرار عجله کردند که کشته‌ها، اسناد سری و محرمانه در بالگرد‌های به جا مانده را باقی گذاشتند.

همان نیرو‌هایی که طبق خلاصه طرح واحد عملیاتی سرهنگ «چارلز آلوین بکویث» قرار بود پس از طبس با تجمع در فرودگاه «پشت بادام» و با ۶ فروند بالگرد عازم نقاط کوهستانی اطراف تهران شوند و روز بعد با اتوبوس‌هایی که از پیش برای آنان آماده کرده بودند در ورزشگاه مجاور سفارت مستقر و سپس در یک یورش برق آسا وارد سفارت شوند و با رهایی جاسوسان و به گروگان گرفتن عده‌ای از دانشجویان ایرانی با همان بالگرد‌ها به محل اولیه و با هواپیما‌ها به پایگاه اصلی خود برگردند.

پس از زمین‌گیر شدن نیرو‌های آمریکایی در صحرای طبس، گروهی از نیرو‌های امنیتی مامور می‌شوند به طبس بروند و اسناد، مدارک و اشیای به جای مانده را جمع آوری کنند، اما با کارشکنی نیرو‌های نفوذی داخلی، دستور حمله به این بالگرد‌ها و اشیای به جای مانده صادر می‌شود و چند فروند هواپیما این وسایل را بمباران می‌کنند که در این بمباران "محمد منتظر قائم" فرمانده سپاه یزد به شهادت رسید و شماری نیز مجروح شدند.

گفته می‌شود آمریکایی‌ها حدود ۵۰ روز قبل از عملیات و ورود به طبس، صحرایی را در مصر انتخاب و صد‌ها ساعت تمرین کردند. ژنرال جیمز وات می‌گوید "این عملیات سرآمدی دوباره آمریکا بر دنیاست و یک عملیات ساده نیست" همچنین هیچ راداری این عملیات را ثبت نکرد و همه توپخانه‌ها به بهانه احتمال عملیات در غرب کشور جمع شد.

«هارولد براون» وزیر دفاع آمریکا هجدهم اردیبهشت طی گزارشی به کنگره این کشور اعلام کرد: انفجار مهمات و کمبود وقت و سوخت، تیم نجات را مجبور کرد بدون از بین بردن بالگرد و اسناد سری باقیمانده در محل، عقب نشینی کنند. وی در این گزارش افزود: طوفان شن غیرمنتظره که قبلا باعث شده بود بالگرد‌ها از یکدیگر جدا شوند، موجب سرگیجه و از دست دادن تعادل خدمه بالگرد شد.

روایت واقعه از زبان شاهد عینی

طی ۴۴ سال گذشته درباره چند و، چون حمله نظامی و پنهانی آمریکا به ایران و شکست مفتضحانه نظامیان آمریکایی در صحرای طبس بسیار نوشته و گفته شده است. این بار برای بازخوانی واقعه پنجم اردیبهشت با یکی از شاهدان عینی گفتگو کردیم.

سید حسن شکیبی که آن زمان ۲۳ سال سن داشت، به خبرنگار ایرنا گفت: آن موقع به صورت داوطلبانه و افتخاری عضو کمیته انقلاب اسلامی طبس بودم که صبح زود یک نفر درب منزل ما را زد و از من خواست سریع به کمیته بروم، چون اخوان سرپرست کمیته با من کار داشت.

اخوان بلافاصله یک خودرو سیمرغ که از واحد اکتشاف معدن زغال سنگ تهیه کرده بود را به همراه راننده و سه نفر در اختیار بنده به عنوان سرگروه گذاشت و باید به منطقه می‌رفتم. هیچ اطلاعی از موضوع نداشتیم و بین بچه‌ها مطرح بود که پاسگاه رباط خان در نزدیکی صحرای طبس در محاصره قاچاقچیان قرار گرفته است، اما اخوان در گوشی به من گفت «آقای شکیبی با هواپیما‌های خارجی طرفی»، خیلی خوشحال شدم و به راننده گفتم سریع حرکت کن.

آن زمان جاده یزد به طول ۴۴۰ کیلومتر خاکی بود و ۱۲۰ کیلومتر تا رباط خان و ۴۲ کیلومتر از آنجا تا محل حادثه موج‌های خیلی سنگین داشت که حتی خودرو‌های سنگین به سختی حرکت می‌کردند، خودرو سواری که جای خود داشت.

قبل از ساعت هشت صبح به پاسگاه رباط خان رسیدیم، اما بعد از پرس و جو متوجه شدیم رئیس پاسگاه از مزدوران بوده و فرار کرده است. برای اینکه بی‌گدار به آب نزنیم چهار نفر از بچه‌ها را در دو کیلومتری نزدیک محل حادثه مستقر کرده و به تنهایی به منطقه رفتم و بعد از بازدید برگشتم.

سه بالگرد سمت راست و دو تا سمت چپ بود و اشیایی که از دور شکل آدم دیده می‌شدند، تور‌های استتار، بار، وسایل اتوبوسی که جلوی آنها را گرفته بودند، موتور تریل، جیپ نظامی و از این قبیل بود که از هواپیما‌ها تخلیه کرده بودند، اما عملیات‌شان ناقص مانده بود.

هیچ خبری از فردی نبود، اما یکی از بالگرد‌ها روشن بود که بعدا کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا گفته بود با آن در ارتباط بودیم و حرکات همه افرادی که وارد منطقه می‌شدند را می‌دیدیم!

بنا را بر این گذاشتیم که از داخل بالگرد‌ها بازدید کنیم، پیاده مسیر دو کیلومتری را تا محل حادثه پیمودیم و تقسیم کار کردیم هر نفر یک بالگرد را بازدید کند، هیچ خبری نبود درب انتهای بالگرد‌ها باز بود و از لحاظ نظامی هیچ خطری وجود نداشت. مقادیر زیادی اسلحه و مسلسل روی زمین ریخته شده بود و نگران بودیم خودرو شخصی در جاده بیاید و اسلحه‌ها را بردارد.

به سمت هواپیمایی که با بالگرد برخورد کرده بود رسیدیم که در حال سوختن بود و هشت جنازه در حال سوختن بودند البته آن زمان نمی‌دانستیم نیرو‌های آمریکایی هستند، زیرا هیچ گونه علامت و نشانه‌ای از آمریکایی بودن هواپیما‌ها و بالگرد‌ها وجود نداشت.

بمباران بالگرد‌ها و اسناد باقیمانده

تعدادی جنگنده هم در آسمان در حال پرواز بودند و به محض نزدیک شدن ما به هواپیمای سی - ۱۳۰ آنجا را بمباران کردند که نیرو‌ها روی زمین خوابیدند و آسیبی به ما وارد نشد. با پاسگاه رباط پشته بادام یزد هماهنگ کرده بودیم که اعلام کند هیچ گونه خودرو شخصی به محل حادثه نزدیک نشود، اما برخی خودرو‌ها تردد می‌کردند.

جنگنده‌ها مرتب روی آسمان دایره وار در حال پرواز بودند و با پوتین در حال نماز خواندن بودم که هنگام رکوع دیدم یکی از جنگنده‌ها به سمت من شیرجه آمد، از وسط نماز اسلحه را برداشتم و تیراندازی کردم.

هنوز نمی‌دانستیم با چه کسانی طرف هستیم در حالی که به نظر توطئه بزرگی می‌آمد حتی تمامی پدافند‌ها و رادار‌های ۱۷ استان در ایران جمع شده بود تا پرنده‌هایی که وارد ایران می‌شوند در تهران مشخص نشود.

بعدازظهر تیمسار سهرابی به عنوان فرمانده ناحیه ژاندارمری بیرجند که ژاندارمری طبس را تحت پوشش داشت با مسئول کمیته وارد محل حادثه شدند. بعد از اینکه وضعیت منطقه و مشاهدات خود را بیان کردم قرار شد در دو کیلومتری محل حادثه مستقر شده و تصمیم بگیریم. یک ساعت تا غروب مانده بود که طوفان شن در حال چرخش به سمت محل حادثه بود لذا به سمت طبس حرکت کردیم.

بعد از گذشت حدود ۱۲ ساعت از حضور ما در منطقه حوالی غروب اولین گروه اعزامی سپاه یزد شامل چهار نفر پاسدار و یک راننده با یک دستگاه سیمرغ آبی رنگ به فرماندهی شهید منتظر قائم به محل رسید.

محمد منتظر قائم که از انقلابیون دوران مبارزات علیه طاغوت و فردی بسیار باهوش بود تقاضای اطلاعات مربوط به حادثه را کرد. پس از رفتن به داخل خودرو حدود ۱۰ دقیقه سوالاتی را مطرح کرد و من همه مشاهدات خود در ۱۲ ساعت گذشته را بازگو کردم.

توقف کوتاه ما منجر به رسیدن طوفان شدید شن شد که در این موقعیت هیچ جایی قابل شناسایی نبود. قرار شد خودرو‌های اعزامی از طبس به محل تصمیم گیری یا پاسگاه ژاندارمری در ۴۰ کیلومتری محل حادثه بروند که ۱۵ دقیقه تلاش ما در میان طوفان باعث شد در میان غبار و تاریکی مغرب در میان هواپیما‌ها باشیم.

منتظر قائم پیشنهاد داد به همراه وی برای خارج کردن اسناد نظامی آمریکا داخل هواپیما‌ها برویم و پس از آزمایش ابتدایی تله انفجاری، دو نفری وارد هواپیما شدیم و مقدار زیادی اسناد جمع آوری و تحویلش دادیم.

یکی از اسناد بسته بزرگ پول تازه چاپ شده که بسته بندی شده بود. وی به محض باز کردن بسته گفت اسکناس‌ها تقلبی بوده و توسط آمریکا به چاپ رسیده است، زیرا بنابر اطلاعاتی که دارم از ابتدای انقلاب تاکنون ما در کشور چاپ اسکناس نداشتیم.

در حال گفتگو بودیم که غرش مجدد هواپیما‌ها که حاکی از حمله قریب الوقوع آنها بود به گوش رسید و شروع به بمباران منطقه کردند، محمد منتظر قائم بر اثر ترکش در ناحیه سینه مجروح و دست راست وی قطع شد و به مقام شهادت نائل آمد.

همچنین چهار نفر از همراهانش مجروح شدند و من به دلیل آنکه کنار جاده حالت نظامی گرفته بودم فقط برای مدت ۲۰ دقیقه دچار موج انفجار شدم. مجروحان را بلافاصله به بیمارستان سید مصطفی خمینی طبس منتقل کردیم و با اعلام نیازمندی به خون، مردم طبس با تجمع در بیمارستان مبادرت به اهدای خون کردند.

حدود ۳۰۰ نفر از شهر‌های مختلف از جمله بیرجند، تربت حیدریه، فردوس، گناباد، کرمان، مشهد و یزد با مسلسل و اسلحه‌های سبک آمده بودند لذا در شعاع ۵۰۰ تا هزار متری اطراف، نیرو‌ها را به صورت دایره وار تقسیم بندی کردیم تا از خطر‌های احتمالی پیشگیری شود.

مسافران اتوبوسی که شامل زن و مرد، سالمندان، زن باردار و کودک از یزد به سمت مشهد در حرکت بودند نیمه شب در محل حادثه توسط آمریکایی‌ها متوقف می‌شوند. فرمانده عملیات تصمیم داشت این مسافران را به عنوان گروگان با خود به آمریکا ببرد و به عنوان ضامن، گروگان‌های خود را از ایران تحویل بگیرند.

در حالی که دستان مسافران دور از دید محل حادثه و از پشت بسته شده بود فریاد الله اکبر، یا امام زمان و یا امام رضا (ع) به فریادمان برس سر می‌دادند، انفجار مهیبی در بیابان رخ می‌دهد که آن انفجار ناشی از برخورد بالگرد با هواپیمای نظامی بود، اما هیچکدام از مسافران صدمه ندیده بودند.

علت این برخورد، طوفان شن و به هم خوردن تعادل خلبان‌ها بود که منجر به لغو عملیات شد. وقتی هواپیما‌های آمریکایی پرواز می‌کنند مسافران نیز لاستیک اتوبوس را عوض کردند و با رساندن خود ابتدا به پاسگاه بین راهی و سپس طبس، موضوع را به کمیته انقلاب گزارش می‌دهند که منجر به اعزام ما به منطقه شد.

"محمد منتظر قائم" تنها شهید واقعه طبس

اما شهید "محمد منتظر قائم" نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد روز پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ وقتی از فرود چند بالگرد آمریکایی در کویر طبس مطلع می‌شود، بلافاصله در محل حادثه حضور پیدا می‌کند تا موضوع را از نزدیک بررسی کند.

همزمان با حضور وی و همراهانش در صحرای طبس این مکان مورد حمله هوایی قرار گرفت و بعد‌ها مشخص شد که بالگرد‌ها حاوی اسناد مهمی بودند و بنی صدر دستور داد چند بمب افکن، بالگرد‌های به جا مانده را بمباران کنند.

این شهید بزرگوار سال ۱۳۲۷ هجری شمسی در شهر تاریخی فردوس در شمال خراسان جنوبی به دنیا آمد و در کودکی به یزد رفت و به ادامه تحصیل پرداخت. محمد همزمان با تظاهرات ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ در صف مبارزان با حکومت شاه درآمد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران یزد انتخاب و مسوول تشکیل سپاه استان شد.

پیکر پاک این شهید شاخص کشور در آرامستان خلدبرین یزد دفن است.

واقعه طبس به باور صاحبنظران و شخصیت‌های مختلف دارای ابعاد گوناگون است که به عنوان یک واقعه تاریخی ماندگار نزد ایرانیان و جهانیان باید از ابعاد مختلف به ویژه جنبه معنوی آن بررسی و تبیین شود.

امام خمینی (ره) پس از این واقعه فرمودند: نباید بیدار شوند آنهایی که به معنویات توجه ندارند و به این غیب ایمان نیاوردند. (چه کسی) این هلیکوپتر‌های آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند. شن‌ها مامور خدا بودند. باد مامور خداست... لیکن ما نباید مغرور شویم. من به ملت ایران عرض می‌کنم مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید به او اتکال کنید.

نظامیان آمریکایی ۴۴ سال قبل با هواپیما‌ها و بالگرد‌های خود در محلی فرود آمدند که امروز با نام موزه بین‌المللی استکبارستیزی صحرای طبس شناخته می‌شود و آنچه می‌تواند ابعاد این واقعه را بیش از گذشته به نمایش بگذارد، ایجاد مرکز آموزشی، سیاسی، فرهنگی و تحقیقاتی در قالب موزه است که پس از فراز و نشیب‌های مختلف، عملیات اجرایی آن سال ۱۴۰۰ آغاز شد و قرار است تا سال ۱۴۰۴ تکمیل شود.

همچنین رویداد‌های فرهنگی و هنری مانند رویداد ملی افول ابرهه برگزار شده که با استقبال هنرمندان سراسر کشور همراه بوده است.

صحرای طبس در فاصله ۱۳۰ کیلومتری محور طبس به یزد قرار دارد و پنجم اردیبهشت هر سال به همین مناسبت مراسمی با حضور مردم و مسئولان کشوری و استانی در محل مسجد شکر طبس واقع در محل واقعه برگزار می‌شود.

منبع : ایرنا

باشگاه خبرنگاران جوان خراسان جنوبی بیرجند

دیگر خبرها

  • حمله گسترده انصارالله یمن به کشتی های آمریکایی و اسرائیلی/ واکنش مداخله جویانه آمریکا به حکم اعدام توماج صالحی/ امضای تفاهم‌نامه امنیتی میان ایران و روسیه/ ادامه مأموریت‌های مستشاران ایرانی در سوریه
  • عملیات در محل تجمع و عیش و نوش مستشاران آمریکایی‌ به روایت حسین مظفر
  • تکذیب خروج نظامیان ایران از سوریه
  • مستشاران ایرانی از سوریه خارج شدند؟
  • خروج مستشاران ایران از سوریه از سوی یک مقام محور مقاومت تکذیب شد
  • تکذیب خروج مستشاران ایران از سوریه
  • شکست پنجه عقاب در صحرای طبس
  • سرلشکری که هدیه ۳ میلیون تومانی شاه را رد کرد | نظامی شاهنشاهی چطور بعد از انقلاب فرمانده ارتش شد؟
  • خنده های جالب تحلیلگر آمریکایی در واکنش به اینکه مردم ایران به رضاپهلوی و بمباران ایران توسط اسرائیل علاقمند هستند + فیلم
  • درباره اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران